آغوش تو
ب اندازه تمام تنهایی های من
گسترده بود
و من
تنها بازمانده
از گسل آغوشت
بداهه ای برای تو...
تنهای تلخ...
banooyeemah@
آغوش تو
ب اندازه تمام تنهایی های من
گسترده بود
و من
تنها بازمانده
از گسل آغوشت
بداهه ای برای تو...
تنهای تلخ...
banooyeemah@
جهانم را تسخیر کرده ای
درسکوتی چنان مرگبار
که هرم نفس های پیک مرگ را
هزاربار برگونه هایم لمس کرده بودم
در تضاد رنگ های زندگی من
باورم کرده ای
واینچنین
آشتی داده ای
ممات وحیاتم رابنام
عشق
banooyeemah@
عشق تو
شایعه ای بیش نبود
تومرا ازیادبرده ای
و من هنوز
درتلخ ترین نفس نفس زدن هایم
تورا زندگی میکنم
نام تو
پرتکرار
ب موازات نفس هایم
ترمیکند
کام چشمانم را
هرشامگاه وهربامداد
تنهای تلخ...
@banooyeemah
دل نوشت
تنهای تلخ:
آدما وقتی ی جاییشون زخم میشه اولش سخت میشه
درد داره
نگاه کردن بهش عذاب میشه
دیدن جای زخم اذیتشون میکنه
ولی بعد ی مدت جزیی ازبدنشون میشه
براشون عادی میشه دیدنش
انگارازاول اون زخم بوده
دیگه دیدنش اذیتشون نمیکنه
یجورایی براشون تکراری میشه
این اتفاق وقتی ی دندونو میکشیم هم میفته
جای خالی دندون اوایلش عذاب اوره
ولی بعدچنروزعادی میشه
یاوقتی ی چیزجدیدمیخریم
چقدرذوق میکنیم
ولی خب بعدمدتی...
یا مطلبی روبرای اولین بارمیخونیم
یاحتی دیدن ی مکان تازه
کشف ی کوچه
پیداکردن حتی ی پیرهن که دنبالش میگشتیم
همه اینا ب ماشادی یا غمی رومیده که موقتیه
وبعدمدتی عادی میشه
ماحتی با پیداشدن ی ادم جدیدتوی زندگیمون هم همین حالات بهمون دست میده
ولی همه اینا برای ی مدت کوتاهه
اولش انقدر ازحضور ی آدم جدید درزندگیمون سرخوشیم که حتی گاهی غرق در رویاهایی میشیم که ازشون بیرون اومدن سخت ترازغیرممکن میشه
ولی بعدمدتی
یادمون میره
بعدش یادمون میره برای داشتن اون آدم چقدر تلاش کردیم
و چقدر سرداشته ها ونداشته هامون قمارکردیم
ما ادمها خیلی زود عادت میکنیم
ب رنج
ب درد
ب شادی
ب غم
ماحتی ب عشق هم عادت میکنیم
تنهای تلخ...
@banooyeemah